از فطمه بنت اسد (مادر امیر المومنین ) نقل شده است که دفرمودند:
چون علی متولد شد او را در پارچه ای پیچیدم و محکم بستم ، علی تلاش کرد و آن را پاره نمود ،من پارچه را دولایه کردم او پاره نمود ، همینطور من پارچه ها را زیاد می کردم و علی آنها را پاره می نمود تا بار آخر که پارچه ها را شش لایه کردم و در حالی که که بعضی از پارچه ها از حریر و بعضی از چرم بود چون علی را در میان آن گذاشته و بستم علی تلاش نمود و آنها را پاره کرد .آنگاه گفت : ای متدر دستهای مرا مبند که می خواهم با انگشتان خود برای خدا تضرع و ابتهال کنم.
منتهی الامال ،شیخ عباس قمی ،ص 153
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...